از محیط کار جدید و زیبای هاش هر چه قدر بگم کم گفتم، گل فشانی های واحد خودمون کافی نیست یک فروند منشی از واحد پائین هم به میزان قابل توجهی در و گوهر ساطع میکند سمت اینجانب! یک نمونه از در و گوهر فشانی ها رو بدون هیچگونه اغراق و سانسوری تقدیم حضورتان میکنم.
سرم به شدت مشغول کار هست و در دریای مواج حساب کتاب در حال غرق شدنم که بدون در زدن و بدون اوهو پوهویی، تاخ! وارد اتاق می شه و با لحنی که گویا رفیق گرمابه و گلستان همیم میگه:
سلام دوست من! چه طوری؟؟؟؟
من: سلام! دختر ترسیدم! ممنون، تو خوبی؟
وی:قوبونت. رنگ موهات و که باز عوض کردی؟؟؟
من: نه همونه شستم رنگش روشن تر شده.
وی: من هم بابد موهامو رنگ کنم پر از سفیدی شده، میبینی؟ اینه ها(دست میکنه لابه لای گیساش و به زور تارهای سفیدش و به رخ من میکشه)
من: هییییم....
سرم و میندازم پائین و مشغول کارم میشم...
وی:دوست من به نظرت من ازدواج کنم؟
من بدون بلند کردن سرم: چی شده مگه؟؟
وی:ببین نگاه میکنم به مجردهای اینجا مثلا خانوم اون ۱ چهل سالشه مجرده میبینی چقدر عصبی هست؟؟
یا خانوم اون ۲ چهل و دو سالشه مجرده میبینی چه بد اخلاقه؟
اما خانوم این ۱ سی و شش سالشه متاهله میبینی چقدر بهتره؟
منم الان سی و چهار سالمه نمیخوام چهل سالم که شد مثل خانوم اون ۱ و اون۲ بشم. تصمیم گرفتم ازدواج کنم!
من استیصالی: اول اینکه مگه ازدواج فقط به خواست توئه(ما به این میگیم کف گرگی). دوما میدونی خانوم اون ۱ و اون۲ چه فشار کاری روشونه؟؟ به نظر من خیلی هم اخلاقشون خوبه والا با این همه فشار کاری!
وی:آره دیگه.....راستی! تو راضی هستی از زندگیت؟!
من روحی در حال کشیدن گیس های خویش و من جسمی با لبخندی بسیار خسته کننده: آره عزیزم.( در دل میگم دروغ گوی رذل) و به فکر فرو میرم...
وی: راستی دوست من می گ.....
من روحی و جسمی خشن و کلافه با جفت پا میرم وسط حرفش: الان از دوربین میبینن وایستادی اینجا برامون دردسر میشه، برو پشت میزت!
وی در حالی که روحا، جسما، فیسا و غیرتا(غیره +اتن) نشان میده که ناراحت گشته موقتا یقه پاره اینجانب و ول میکنه و میره!
تاکید میکنم! موقتا!!!!
پی نوشت: محیط کاری قبلیم و بیشتر دوست داشتم.
منم محیط کار قبلیت رو بیشتر دوست داشتم
و حتی همکاران قبلیم و
اخی خب دوست داره عروسی کنه. خب نمیخاد تو چهل و چند سالگی نافرم تو اخلاق بشه دیگه. انگاری تو 34 سالگیش مادر ترزاست
هاهاهاهااا مادر ترزا و خوب اومدی