من!

من!

من!
من!

من!

من!

از اعتیاد خود بکاهید ولی نه خیلی!

گوشی مان طی یک حرکت انتحاری مرد! شبی که مرد تا صبح چشم رو هم نذاشتم چون گوشی همه چیز من بود و هیچ ساعتی در خونه نداشتم که کوک کنم تا صبح برسم سر کار!

فرداش جنازه اش و بردم پیش دکتر گوشی، گفت وضعش خرابه و پیغمبر تومن هزینشه! از صدقه سری اقتصاد پایدارمون گوشی ها با نرخ دلار به فروش میرسه و گوشی جدید خدا تومن هزینشه! در نهایت راضی شدم پیغمبر تومن بدم به احیای گوشی مرده ام.

بی ارتباط با دنیای مجازی ام،اعتیادم کمه گویا،چون زیاد بدنم مور مورنمیشه! فقط دوست دارم گیم محبوبم و بازی کنم و گوشی نیست! دوست دارم موسیقی گوش بدم و آروم شم، گوشی نیست! دنبال یه اسمی، آدرسی، یه دارویی، یه روشی، یه چیزی میگردم گوشی نیست! اصلا نمیدونم چه خبره تو این دنیا! میخوام زنگ بزنم به شین بگم غصه نخور من هستم ولی گوشی نیست! شماره هیچ احدالناسی و حفظ نیستم...

روزها کمی سخت میگذره. دلم برای صداهایی که عادت به شنیدن شون داشتم و الان نمیتونم بشنوم تنگ شده. دلم برای مسیج های رفیقام تنگ شده. اما خوب در راستای پست قبلی حالم به قدری بد هست که گوشی بود ونبودش برام فرق زیادی نکنه...


پی نوشت: الان میفهمم چرا میگن دنیای مجازی! اصلا قسمت عظیمی از نیازهای دنیای واقعی جمع شده تو اون گوشی کف دستت!


ته نوشت: این متن رو سیستم شرکت و با اینترنت شرکت پست میشه.مدیریت عزیز اگه ریموت شدی رو سیستم من، خواهشا ببخشا و حلال کن و تو جلسه آخر هفته پیش همه به روم نیار! دمت جیز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد