وقتی به نیت تاکسی سوار شدن کنار خیابان منتظر می ایستید لطفا بعد از کسایی بایستید که قبل از شما آنجا منتظر تاکسی هستند.
تاکید میکنم لطفا بعد از همه آن افراد.
نه جلوتر از بقیه،نه وسط صف.
خیلی ساده و تمیز و مرتب!
با تشکر.
شماره یک
سوپرایز نشدم اما خوشحال چرا! اینکه با وجود ذات استرس زاش این همه برنامه چیده بود، برام خوشایند بود.خوشحال شدم خیلی هم زیاد.
شماره دو
سوپریزی فراتر توی ذهنم داشتم. سوپریز سوپریز وار، اما مد نظرم نشد. فک میکردم مامانم میاد، نیومد. سوپریز نشدم، ناراحت شدم.
شماره سه
گاهی از دستش ناراحت میشم اما هیچ وقت دوست ندارم ناخوش احوال شه، چه برسه به اینکه زونا بگیره !
گریه کرد و گفت اگه بیوفته تو چشمم کور میشم. گفتم نه این چه حرفیه؟! گفت آخه قند خون دارم. دکتر گفت خطرناکه.
نگاهی به صورت و چشم باد کردش انداختم...اشکش سرازیر بود...عمیقا ناراحت شدم...
از اول هفته میگه شمارش معکوس شروع شد! و هرشب نوبت یک عدد. 6 روز....5روز....4روز...
و من سر هر بار تکرار این داستان انگار پتکی بر سرم فرود میاد.
دیشب گفت 2روز و من تاب نیاوردم و درجا زدم تو ذوقش!
گفتم بدم میاد...گفتم نمیخوام...گفتم دوست نداشتم کلا این اتفاق بیوفته...و گریه کردم و اون هاج و واج فقط نگاه کرد...
دلم براش سوخت...خیلی زیاد...