من!

من!

من!
من!

من!

من!

خاطره ای دیگر از آقو رئیس گذشته!

چون حالمان این روزها به طرز عجیبی خوب است تصمیم گرفته ایم از خاطرات آقو رئیس گذشته یه موردی و ذکر کرده و دور هم خوش باشیم.

آقو رئیس گذشته ما علاقه شدید داشت خودش و به آدمهای درشت بچسبونه!

روزی از روزها در شرکت زده شد و دوتا آقا مملو از ادکلن وارد شرکت شدند.آقایان همینطور که در طول و عرض شرکت قدم می زدند و از فک و فامیل و آشناهای گردن کلفتشون میگفتن، آقو رئیس ما مثل موش آب کشیده گوشه ای کز کرده بود و یحتمل توی ذهنش دنبال فردی میگشت که با چسبوندن خودش به اون برای خویشتن منزلتی رقم بزند! در همین حین یکی از آقاها گفت: فلان کس و میشناسین شما؟ ایشون پدر تیرآهن ایران هستند.

تو گویی این نکنه جرقه ای شد در ذهن آقو رئیس ما! وی همینطور که چهره اش از به و اندمی بزرگتر به تبدیل شده بود با خوشحالی از گوشه خود جهید بیرون و گفت: شما آقای فلانی و که ازقضا فامیل ما هستند، میشناسید؟! آقایون نگاهی به همدیگر انداختند و گفتند: نه! آقو رئیس ما گفت: به! چه طور نمیشناسید؟ ایشون پدر مرغ ایران هستند!

و همینطورکنان به کار خود ادامه داد! و ما نیزهم تا مدتهای زیادی  کنان بودیم.


هشزاد با هشزاد!

 بازرس بیمه میباشند.آمده اند برای رسیدگی ده ساله بیمه، بنده طبق معمول در خط مقدم پاسخگویی میباشم!

آقای محترم کارشناس بیمه: خانوم پاسخگو؟

من: بلی؟

آقای محترم کارشناس: اسم کوچیک این خانوم نرگس السادات چیه؟

من: نرگس!

آقای محترم کارشناس: آهان سادات فامیلیشونه پس!

             من: ایشون سیده هستند،به همین خاطر پیشوند فامیلیشون سادات اومده،فامیلیشون کلمه بعد سادات هست!    

آ            آقای محترم کارشناس: آهان بلی! ممنون!

 

پی نوشت: حالا هی تو برو تو آزمون استخدامی شرکت کن! چه توقع ها

از مصائبی که داریم

حقوق مسئول آی تی رو ندادن اونم بعد چند تا تذکر و اولتیماتوم امروز صبح از رخت خواب خویش با یه دکمه سیستم حسابداری کل مجموعه رو قطع کرد!

همه نیمچه فلج نشستیم و داریم کارهایی نظیر وب گردی،گوگل سرچی،سایت خوانی و غیره رو انجام میدیم.

همکار جدید عزیزمان که بهره هوشی شان همه رو هاج و واج کرده ، به حالت کلافه ای اومد بالا سر من و گفت: اسمش چیه؟ خانووووم همکاااار؟ سیستمت وصل میشه؟

من: نه دیگه! قطعیم

وی در حالی که متفکر و مضطرب بود گفت: حتی یه ذره هم وصل نمیشه؟

من:سکوت

نکته یک: وی در یک بانک به مغایرت 500 تومنی بر خورده اند و کلافه اند و چون مغایرتشان مبلغ ریزیست استدلال میکنند اگه سیستم یه ذره وصل شه من این مبلغ ریز و حلش میکنم! فقط یه ذره!

نکته دو:وی قبل از خطابیه قرار دادن سایرین با ولوم 2 یه پیشوند اسمش چیه قرار داده و سپس با ولوم 6 اسم طرف را صدا میزند!

نکته سه: رو مخه هاااا! رو مخ!