من!

من!

من!
من!

من!

من!

شب چله خود را چگونه گذراندیم.

از قدیم میگن این شب خیلی درازه و صبح نمیشه، و باید تا صبحش بشینی و شب زنده داری کنی. آما این آئین کهن در طول سالیان دراز به جهت 8 صبح سرکار بودن، کم کم منسوخ شده و تایم شب زنده داری به نهایت ساعت 11 یا 12 شب رسیده است.

آمااااا اینجانب جهت احیاء این آئین کهن اقدامی جدی ، به شکل زیر انجام دادم:

12 شب روانه تخت گرم و نرم خویشتن شدیم ولیکن به جهت حلول فصل مبارک زمستان تا خود 1 نصف شب لرزیدیم. ساعت 1 گفتیم بزار بریم یه لباس گرمی تنمان کنیم.

همینطور که به سمت در خروجی در حال حرکت بودیم به دلیل تاریکی هوا و فضا تیغه دیوار را ندیده و با صورت وارد تیغه دیوار شدیم!

چشم، ابرو و گونه راست صورتمان باد نموده،ورم کرده و کبود گشت!

 فلذا به جهت درد شدید آئین کهن را احیاء کرده و تا خود صبح کمپرسور یخ به صورت چله را زنده نگه داشتیم!

پی نوشت: کورم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد